شکل گرفتنت.....
مدتی بود که تو فکر این بودم که هر چه زودتر یک نی نی به جمع ما اضافه شود ولی به خاطر بعضی از مشکلات از جمله پایاننامه ام زود منصرف می شدم.اطرافیان بخصوص مادرم خیل زیاد به من فشار می اوردند که هر چه زودتر این تصمیم را بگیرم،حسین هم بی میل نبود و بعضی اوقان تیکه می پراند...من خیلی می ترسیدم از اینکه نتوانم از عهده چندین مسئولیت با هم برآیم.تا اینکه تصمیم گرفتیم بعد از شهریور ماه اقدام کنیم.در این مدت تمام نگرانی ام این بود که آیا اصلا صاحب فرزند می شوم یا نه؟...در آذرماه 12 روز از وقت پ-ر-ی-و-د-م گذشت.فکر می کردم که باردارم.چندین بار چک بی بی امتحان کردم ولی خبری نبود.حتی یک روز آزمایش هم رفتمو مطمئن شدم باردار نیستم..دیگه بی صبرانه...
نویسنده :
مامان لیلا
13:26